Dienstag, 23. Januar 2007

آشنایی با نکات مبهم در پاسخ من در نامه به همیشه غریبه در سایت ارنستو

به کسی که برای یک غریبه نوشته است:
قبل از هر چیز موضوعیت قرار گرفتن نوشته ات روی وب به دلیل ارتباط خاصش فقط به من و تو را نفهمیدم من طرح آنرا از جهت بررسی یک مقوله اجتماعی در وب بلا مانع میبینم به این شرط منطقی که من به عنوان طرف قضیه هم حق گداشتن پاسخم را روی وب تو داشته باشم. در غیر اینصورت مکاتبه میتواند جنبه خصوصی بگیرد.
حدست درست بود و نوشته ای را که بیشتر به عقده گشایی و باز کردن دمل های چرکین سالهای کودکی و نوجوانیت بود را خواندم هر کسی دیگری هم که بخواند میتواند اخساس کند که تمامی جمله های توکه نوشته ات را به هم پیوند داده در واقع جوابهای آماده ای هستند که توآنرا بارها تکرار و یا به عبارت دیگر از قبل در ذهن خودت فرموله کرده بودی وآنگونه که نوشتی ذره به ذره آنچه که پیش آمدرا پیش بینی کرده بودی, بدون آنکه نیازی حتی به یک بررسی و تعمق ساده داشته باشی. و تمام مساله اینجاست دقیقتر بگویم دنیایی که به اعتراف خودت شخصن تصاویری مبهم و گنگ از گذشته بیشتربرایت نبوده است پس بپذیریم که آنچه در آینه ذهن تو نقش بسته از پایه انتزاعی و فقط و فقط بر اساس یکسری روایت بر آمده از خشم وکینه وتنفر و..... است آنهم نه توسط خودت و نه در نتیجه یک تحقیق مستقل.
عدم تمرکز کافی و پراکنده گویی در نوشته ات موج میزند و این نشانه حساسیت قابل درک تو در این رابطه است قاسم برادرم به عنوان یک فرد مستقل هر نظری یا گفته ای که ارایه داده صرفن بیان کننده نظریات خودش بوده نه من, تمام آنچه که من به تو گفته یا میخواستم بگویم در نامه ای بوده که تو به آن نیم نگاهی هم نینداخته ای و گرنه اگر بنا بود قاسم سخنگوی من باشد پس دیگر چه نیازی به نامه؟, من جدا از اینکه در این قضیه دخیل هستم و از بعد دیگر قضیه که انسانی است تمایل بیشتری دارم تا ادعای خودم را درانتزاعی بودن دنیایی که نه حتی خودت بلکه برایت ساخته بودند را به دنیایی واقعی تبدیل کنم دنیایی که انسانها حق این را دارند که بدون جار و جنجال حرفهای همدیگر را بشنوند, نه حرفهای زده شده بلکه حرفهایی که اولین بار است زده میشود و نقش تو در واقع آنالیز و کشف حقیقت, با تکیه بر استنادات قابل قبول علمی در دنیای مدرن امروز است نه استفراغ روایت های منقول یا غیر منقول.
بدون پرداختن به حاشیه و بدون اینکه بخواهم وارد قضیه ای بشوم که تو در آن هیچ نقشی نداشتی به اصل مطلب میپردازم و امیدوارم که از اینجا با دقتی خاص به نوشته ام توجه کنی تنها مدرک مورد نیاز که تو میتوانی خودت آنرا را بدست بیاوری گزارش تولد خودت از بیمارستانی در اصفهان به امضای پزشک جراحی است که تو را از طریق سزارین به دنیا آورد توضیح اینکه در این گزارش تولد نکته های بسیار مهمی وجود دارد که من بخشی آنرا بازگویی میکنم البته این گزارش به زبان مرسوم طب یعنی انگلیسی نوشته شده ولی در یک نکته کاملن مشخص توضیح داده و آنهم علت به دنیا آمدن تو توسط عمل سزارین و نه به صورت طبیعی است چرا؟ در نکته توضیحی پزشک جراح به صورت روشن علت گذشت مدت زمان مربوطه یعنی 40 هفته و یا به عبارت دیگرسپری شدن مدت لازمه جنین در رحم و سبز شدن مایع درون زهدان بر اثر گدشت زمان از موعد طبیعی خودش بوده است, در اینکه تو هشت ماه و نیمه به دنیا آمدی این فرضیه ایست که برای تطبیق تولد تو با ارتباط جنسی من و مادرت درست شده وگرنه آن چیزی که اینجا باید ملاک قرار بگیرد نظر پزشک متخصصی است که برای نجات جان تو از مرگ, مبادرت به سزارین کرد و به شدت هم معتقد بود که تو حتا 3 روز هم از موعد به دنیا آمدنت گشته بوده به همین دلیل مایع درون زهدان به رنگ سبز در آمده بود ودر صورت انتظار بیشتر امکان مرگت وجود داشته که در گزارش عمل هم این واژه یادداشت شده: دقیقن به مفهوم زمان گذشته. Pastmaturity
بر اساس این نظریه برای پیدا کردن نطفه ای که تو با آن ساخته شدی بایستی بیش از 280 روز یا دقیقتر یعنی 283 به عقب باز گشت و البته که در این تاریخ من هنوز از زندان اوین آزاد نشده بودم اگز چنانچه بر فرض محال ضریب اشتباه را ماکسیمال 2 هفته یعنی 14 روز هم بگیریم باز اختلافی بالغ بر حدود یکهفته را میبینیم .
خوب توجه کن تمام کشاکش من و فردی که تو از او زاده شدی در تمام مدت فقط چند ماهه زندگی مشترک از روزی شروع شد که سونوگرافی های مکرر از شکم حامله, تو را همیشه بزرگتر ازعمر جنینی که مادرت برایش عمر تعیین میکرد نشان میداد ولی ایشان همیشه با عذر اینکه تو جثه ات بزرگ است و باعث اشتباه پزشکان میشود میخواست سر و ته قضیه را بهم بیاورد در خالی که در واقع من قبول کرده بودم که مادرت بطور اتفاقی قبل از من با فرد دیگری بوده و در این مورد هیچ حرفی یا اعتراضی نداشته ام چرا که حق ابتدایی وی در انتخاب یک مرد بوده است ولی نکته ای که ایشان به اظهار خودش کاملن معتقد بود نازایی بود که به من هم در ابتدای آشنایی ابراز کرد اینرا به این دلیل میگویم که ایشان نگرانی برای جلوگیری از حاملگی نداشته است و با آگاهی از اینکه زمانی که رگل یک زن به عقب بیفتد یکی از علایم آن میتواند حاملگی باشد بااحتمال به اینکه علت دیگری دلیل به عقب افتادن رگلش بوده است 48 ساعت قبل از ازدواجی رسمی که ممکن بود صورت هم نگیرد با هم ارتباط جنسی برقرار کردیم.
آزمایشاتی که در ایران برای اثبات رابطه پدرفرزندی ما انجام شده درواقع فشار قانونی برای گرفتن شناسنامه به نام من برای تو بوده است (و همانطور که دیده ای شناسنامه یکسال پس از تولد تو گرفته شده) که در برابر سند گزارش عمل کاملن بی اعتبار است و در دنیای امروزه این شیوه به دست فراموشی سپرده شده و خیلی روراست بگویم یک سنت از نظر علمی ارزش ندارد.
من در نامه هرگز حرفی از جبران یا رابطه یا مسایلی که تو از زبان برادرم به من نسبت داده ای نزده ام واینها در واقع توهماتی بیش نیست,تمامی آنچه که من از این وصلت شوم نصیبم شده احساسی است که بارها به او بیانش کرده ام, کاش چشمان من کور بود و هرگز نمیدیدمش, یا کاش دوباره شکنجه های اوین را متحمل میشدم ولی او را نمیشناختم.
گواینکه با آمدنم به تبعید برای همیشه به این بازی چندش آور پایان داده ام .
فکر میکنم که تا اینجای مطلب را گرفته ای که این من نیستم که نطفه ام را به قول تو انکار میکنم این نظر پزشکی است که انکار کرده و من آنرا از قسم قران و پیغمبر و امام و هر روایت دیگری که بخواهد شباهتهای فیزیکی یا رفتاری تو را برای اثبات پدر فرزندی به من بقبولاند بیشتر میپذیرم ولی میخواهم همینجا اضافه کنم که در این میانه خواستار هیچ امتیازی حتی ملاقات با تو هم نیستم و ترا با دنیایی از نقاشی هایی که که برایت کشیده اند تا تو آنرا نه آنگونه که هست بلکه آنگونه که آنها میخواهند ببیبی تنها میگذارم با امید به اینکه به مرحله ای از رشد و تکامل برسی که تضاد مسأله را که شرح دادم حل کنی و از آن مهمتر در این میانه فردی حقیقی و حقوقی وجود دارد که تو لحظات زندگیت را با نامش یعنی گودرزی سپری میکنی و اینجاست که این حق انسانی من است که این تضاد را با تکیه بر آزمایش
تنها راه موجود حل کنم. چقدر خوب میشد که مسأله ای به این سادگی را پیجیده نکنیم و کسی را DNA
یکطرفه دادگاهی نکنیم,
یکروز که اختلافات بر سر مدارک سونوگرافی بالا گرفته بود خاله جانت که هنوز شیما را را نداشت چنین گفت: آقای گودرزی من حساب کرده ام بجه باید 8 یا 9 خرداد به دنیا بیاید اگر از این زودتر به دنیا بیاید که آمد هرچه شما گفتین درسته ,بعد ها همیشه از نگاه کردن به من و یادآوری این جمله شرمنده بود. حالا تو اگر جای من بودی چه میکردی؟
من از تمامی مدتی که تو پیش من بودی دفاع میکنم و حد اکثر تلاشم را برای تو کرده ام, وآنگاه به فکر فرار از ایران افتادم که احساس کردم که چگونه درجهت نابودی من تلاش میشود, زمانی که حتا بدون دریافت یک نامه, بدون دریافت یک اخطار یا اطلاع با وجود ثبت در طلاقنامه و نیز قانون کشوری که حضانت پسر را به من سپرده بود ,در روز روشن به منزل مادرمنکه تنها بود یورش بردند و ترا با حکم جعلی یک حاکم شرع از کرمان دزدیدند, دریافتم که کشتن منهم برای این باند مشکل نیست این بود ایران را بسوی آینده ای نامشخص ترک کردم.
ختم کلام آنکه تو برای من حتا قربانی سیستم ضد خلقی حاکم هم نیستی تا برایت در آلتر ناتیو نبود پدر نقش پدر را بازی کنم مثل احسان و ایمان پسر های پسر خاله شهیدم همایون, یا بچه های دیگران که محبت پدری را دست جلادان از آنها برای همیشه گرفت, تو دارای پدری هستی که باید آنرا بشناسی و اینکار با قسم و آیه درست نمیشود. در این مورد فکر کن, برای راحتی وجدان خودت هم که شده برای اینکه اطمینان کامل داشته باشی از همه آنچیزی که نوشته ای و یا بیان کرده ای و بگذار اگر یک در صد هم من پدر واقعی تو تبوده ام بدانی که تمام تنفر و انزجاری که از من داشته ای برچه کسی روا بوده است, در اینجا من به هر فرد صلاحیتداری قول شرف و انسانی میدهم که هرگز با تو تماس نگیرم و هرگز به هیچ شکلی در هیچ موردی در راستای اخلال در زندگی تو و تمامی نزدیکان تو نباشم همانگونه که نبوده ام, اگر فکر میکنی اگر حتی من مجرم هستم ولی این حق من است که در چهارچوب حقوق انسانی تضادی را که برایت برشمردم حل کنم, ناچارم در اینجا اعلام کنم که هر راهی بهتر از پیشنهاد من داری که همانند پیشنهاد من در سطح علمی پذیرفته شده باشد من با کمال میل میپذیرم. فکر میکنم این آخرین نوشته من به توست, حال خود دانی حرف دیگری ندارم مگر اینکه تو به توضیحی نیاز داشته باشی که من با کمال میل خودم را موظف به پاسخ میدانم .
کیومرس 20.01.07

.



Keine Kommentare: